کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محمدرضا رضایی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

با خَلق و خُلق و منطق احمد نمای تو            با خشم و دست و بازوی خیبر گشای تو

از یک طرف پیمبر و از یک طرف علی            جز تو که قادر است نشیند به جای تو؟


برخـیز با حـسین، غـدیـری به پا بکن            تا اینکه خـصم فـاطمه افـتد به پای تو

در لشگری که اسم تو هم کشته می‌دهد            صد نسل منقرض کند این حمله‌های تو

ترس من از نگاه بد این جماعت است            می‌خـوانم «ان یکـاد» همیشه برای تو

تا دور می‌شـوی دل من شـور می‌زند            خـیـره شده سکـیـنه به هر ردّ پای تو

دیگـر چرا صـدای اذانـت نـمی‌رسـد؟            پس کـو نـوای دلکـش آن ربّـنـای تو؟

این‌های و هوی و هلهله ترسانده خیمه را            وقـتـی نـمی‌رسـد به رقـیـه صـدای تو

جز شرق تا به غرب همین دشت نینوا            جـایی نـرفـتـه پـیکـر از هم جـدای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­های معتبر حذف شد

این حـرمـله، قـسـم که نـدارد مهـارتی            این تیـر قصد کرده نـشـیـند به نای تو

برخـیـز ای عـلـی و ببـین مـادر آمـده            زینب شود فدات که اشکت درآمده

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

جُـنـبـشـی بیـن آسـمـان‌ها بـود            شورشی تا به عرشِ اعلا بود

چـشم‌های فـرشتگـان مبـهـوت            به جـوانـی، پـیــمـبـر آسـا بود


مرتـضایی به شکـلِ پـیـغـمـبر            یا حـسـیـنـی که عـالـم آرا بود

محشری می‌رود به رویِ زمین            یـا قــیــامِ قـیـامـت آنـجـا بــود

اینکه پشتِ سرش روانه شده است            آیـۀ « و ان یـکـاد» زهـرا بـود

نـه فـقــط دل زِ کــربـلا بُــرده

با شکوهـش دل از خـدا بُـرده

لــرزه بـر جـان دشـت اُفـتــاده            از حـسـیـنی‌تـریـن نـبــی زاده

کـیـست این گـردبـاد پـیـچـیـده            کـه خــدا تـیــغ در کَـفـَش داده

کیست این مرد غیرتِ طوفان            کـیـست این سـر فـرازِ دلـداده

هـمـه گـفـتـنـد کـه خـدا انگـار            بـاز پـیــغـمـبــری فــرسـتــاده

از نــژاد عـلـی بـه نـامِ عــلـی            مـثـل عــبــاس کــوهِ اِســتــاده

بـاز دریـــای ایـسـتــاده بـبـیـن

شــورِ رزمِ امـیـر زاده بـبــیـن

قـدمـی زد زمیـن تـلاطـم کرد            لشکری دست و پای خود گم کرد

خـویـش را قـبـلـه‌گـاهِ مـیدان و            کـعـبـه را قـبـلـه‌گـاه دوم کـرد

آسـمـان را بـه خـاک می‌دوزد            ایـنـکه بر حـادثـه تـبـسّـم کـرد

شور آتشفشان شروع شده است            مـرتـضی گـوئـیـا تجـسّـم کرد

اینکه از کُـشته پـشته می‌سازد            بـا لـب تـیـغ خـود تـکـلّـم کـرد

رجـزش دشت را بـهم پیـچـاند

نعـره‌ای زد زمـانه را لـرزاند

تـشـنگی می‌بَـرَد تـوانش حیف            خـشک‌تر می‌شود لبانش حیف

پیـشِ چـشـمانِ خسته‌اش انگار            تیره شد، تـیـره آسـمانش حیف

نَــفَـسـش در شـمــاره اُفــتــاده            خسته شد دستِ پُر توانش حیف

مَرکبِ زخـمی از نَـفَـس اُفـتاد            رفت در بیـنِ دشمـنانش حیف

ناگهـان ضربه‌ای زد از پـهـلو            نیزه‌ای سمتِ استخوانش حیف

بر زمـیـنـش زد از سرِ زینش

پــدرش آمــده بــه بـالــیــنــش

چشمت از حال من خـبر دارد            پــدرت دسـت بـر کـمــر دارد

هـمـه فـهـمـیــده‌انــد بــابــایـت            حـالـتی مـثـل مـحـتـضـر دارد

تـیغ هـایی که هست اطـرافـت            چــقــدر لَـخــتــۀ جـگــر دارد

دستِ لـرزانِ من کجـا و تنت؟            کـه تـو را تـکّـه تـکّـه بـردارد

خُـرد شـد اسـتـخـوانت امـا نـه            اسـتـخـوانـی تنـت مـگـر دارد

نَـکــنَــد از بَـــرِ پــدر بِــرَوی

خـون من گردنت اگـر بِـرَوی

بـی‌تـو تـنـهـای کــربـلا شـده‌ام            بـی‌تـو اُفـتـاده‌تـر زِ پـا شــده‌ام

من که سروی شـکـسـته‌ام بابا            بی‌تو غمگـین‌ترین صدا شده‌ام

نوکِ انگشتهایشان این سوست            عـاقـبت دست بر عـصا شده‌ام

بـی‌تـو بـازیـچـۀ نـگــاه هــمـه            بی‌تو مـجـروح خـنـده‌ها شده‌ام

همه کـف می‌زنند و می‌خـندند            بِـیـنِ ایـنــان چه آشـنـا شــده‌ام

از کـنـارت چـگـونه برخـیـزم

خاک بـایـد به روی سر ریـزم

حجمی از خون و نیزه و تیری            حجمی از زخم‌های دلـگـیـری

حجمی از خُرده‌های یک ساقه            حـلـقـه‌هـایِ جـدایِ زنـجـیـری

حجمی از تیغ‌های لب پَرِ سرخ            حجمی از تکه‌های شمـشـیری

حـجـمی از پـاره‌های پـاشـیـده            غرقِ صد ضربۀ نَـفَـس گیری

حـجـمی از پـیـکـرِ پــراکـنــده            در سـراشـیـبـی و سـرازیـری

بـه دلــم تـیــرِ آتـشـیـن نــزنـی

پـیـرمَـردَم مـرا زمـیـن نـزنـی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

مـن غــرورِ شـکـسـتـه‌ام بـابـا            بی‌تو غمگـین‌ترین صدا شده‌ام

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

سخت است وداع پدری با پسر خویش            سخت است پسر دل ببرد از پدر خویش

بـگـذار زبان در دهـن حـضرت بـابـا            تا کـام بـگـیـرد پدرت از ثـمر خویش


آرام بـرو راه کـمی پـیـش دو چـشـمـم            آرام بـرو از بـغـل هـمـسـفـر خـویـش

سخت است که از قامت تو چشم بپوشم            من ماندم و بی‌تابی این چشم تر خویش

هر چند که مـمـسوس در ذات خـدائی            اما نظری کن پسرم دور و بر خویش

رفتی و پدر ماند و دو تا چشم که تار است            کُشتی پدرت را پسرم پشت سر خویش

با کُـنـدۀ زانـو بـه سـویـت آمــده‌ام راه            بی‌تو نکنم صاف علی جان کمر خویش

بـایـد بـگـذارد پــدر پـیــر تــو اکــبــر            با دست خودش بین عبایش جگر خویش

دیگر به خـداونـد تـوان نـیست به پایم            برخیز و ببر این پدر محتضر خویش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : علی فردوسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

چـقـدر لحن رجـزهاش به حـیدر رفته            كیست این شیر كه بر اسب به منبر رفته؟

قـد و بالاش به باباش، به لیلا موهاش            چشم و ابروش به جدش به پیمبر رفته


رجـزش غرش شیرانۀ جاء الحق است            هرچه كفتار و شغال است كجا در رفته؟

پـس كـجـائـیـد؟ بـیـائـیـد سـواران بـلا            این جوان روی زمین حوصله‌اش سر رفته

خون به مهمانی شمشیر و خطر می‌رقصد            باده با پای خود اینـبار به ساغر رفته

شاه شمشاد قد از زین به زمین می‌افتد            تبـر ای وای به پابـوس صنـوبر رفته

باغبانی كه حسین است نمی‌دید ای كاش            كه چه‌ها بر سر این لالـۀ پـرپـر رفته

گریه كمتر كنی ای آب كه از پیش فرات            جای دوری كه نرفـته، لب كوثر رفته

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نعره‌اش غرش شیرانۀ جاء الحق است            هرچه كفتار و شغال است كجا در رفته؟

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : مهدی مردانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـام زیـبـای کـسی آمد و چـشـمـم تر شد            گریه کن بلکه کمی حال تو هم بهتر شد

روضه خوان گفت: علی، کنده شد از جا قلبم            هر کجـا نـام عـلـی بـود دلـم خـیـبـر شد


روضه خوان گفت: علی، فاطمه آمد یادم            گفت: سـادات بـبخـشـند، دلـم پـرپـر شد

مصطفی سیرت و صورت، نبوی خصلت و خوی            روضه خوان صبر کن این روضۀ پیغمبر شد

باز هم گـفت: عـلی، بعد به تکـبـیر بلـند            وسط روضه اذان گـفت، عـلی‌اکـبر شد

حـیـرت لـشکـر از این بود نـبی می‌آمـد            تـیـغ وقـتی که کـشـیـد آیـنـۀ حـیـدر شـد

صفت آینه صدق است چو لشکر را دید            پس به ناچار علی یک تنه یک لشکر شد

به عـقـیق لب مولا عـطشی داشت علی            به نگین بوسه که می‌زد لبش انگشتر شد

آیۀ بـوسـه به لب‌های عـلـی نـازل کـرد            العطش خواند که تفسیر لبـش کـوثر شد

باز برگشت به میدان، نه علی شد، نه نبی            بـه نـگـاه پــدرش آیــنــه‌ای دیـگــر شـد

علی این بار حسین آمد و از برکت زخم            زیر شمشیر تـنش گوئی که اکـبر تر شد

سر به زانوی پدر داد و به رویش خندید            روز هجران و شب فـرقت یار آخر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان زیر سم اسب رفتن حضرت علی اکبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

وای از این شیر که شمشیر چه می‌چرخانید            زیر سُم دانۀ شن هر چه نـوشتم سر شد

ابیات زیر به دلیل ایراد محتوایی و معنایی حذف شد، تشبیه سیدالشهدا به خم می تشبیه نادرست و دون شأن اهل بیت است.

جمع شد مسـتی عـالم هـمه در آن بوسه            پس پدر چون خُم می‌ بود و پسر ساغر شد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان زیر سم اسب رفتن حضرت علی اکبر تغییر داده شد

علی این بار حسین آمد و از برکت زخم            زیر سـم‌ها تـنـش انگـار که اکـبـرتر شد

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

دوست دارم شرح حُسن شبه پیغمبر بگویم           بعدِ هر الله اکـبـر یا عـلـی اکـبـر بگـویم

حُسن او باشد حسینی، مظهر تقوا و ایمان           ای اجل مهلت بده عمری از آن مظهر بگویم


نام زیـبـایش گـواه سربـلـندیّ و بـزرگی           رفعتش تحلیل کن تا مدحتش بهتر بگویم

شاه شاهان را ملازم، پیـشمرگ آل‌هاشم           مشتری شو گوهری شو قیمت گوهر بگویم

یوسفش مشتاق دیدار اهل کنعانش خریدار           صد عزیز مصر را در درگهش نوکر بگویم

تا سخن میگفت، بابش احسنی می‌گفت و می‌گفت:           آن سخن تکرار کن تا احسنی دیگر بگویم

قدر او والاست دل دریاست اسمش با مسماست           مانده‌ام با چه زبانی وصف آن دلبر بگویم

بر حسین او دلبر است و دلبر عالم حسین است           من که باشم از کـمال زادۀ حـیدر بگویم

اوّلین قربانی از اولاد حیدر این جوان بود           باید او را چون علی سردار نام آور بگویم

بارالها در ره اسلام جـان بر کـف نهادم           تا فدایت جان، به زیر نیزه و خنجر بگویم

تو گواهی، داد خواهی، تکیه گاهی یا الهی           اذن ده در محضرت راز دل مضطر بگویم

رفت آن عاشق جهادی کرد در راه عقیده           آفرین گوید جهانی زآن جهادش گر بگویم

سینه در تاب و تب افتاد آن عزیز از مرکب افتاد           گفت با جانان خوشم از ساقی و ساغر بگویم

پیکـرم بر دفتری مانَد که شیـرازه ندارد           عالمی سوزد اگر یک باب از این دفتر بگویم

زیر باران سنان و تیر و شمشیرم ولیکن           رسم مردان نیست درد دل بر این لشکر بگویم

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

غرق خون است چرا این سر مه‌رو پسرم            قطعه قطعه شده آن قامت دلجـو پسرم

نـرسیـده به تـنت، از سـر زیـن افـتادم            قوّت و تاب و توان رفت ز زانو پسرم


هـمۀ دشت به حال من و تو خـندیـدند            تو بگـو من چه کنم بین هـیاهـو پسرم

دربغل تاکه گرفتم بدنت،ریخت به هم            لااقـل کـاش تـنت سیـر کـنم بـو پسرم

چه کسی بر سر تو ضربۀ شمشیر زده            چه کسی نیزه فرو برده به پهلو پسرم

بردنت تا به حرم،جز به عبا ممکن نیست            چونکه اعضای تو پاشیده به هر سو پسرم

عـمـه‌ات آمده در بین حـرامی برخـیز            خیز تا دست نبرده‌است به گیسو پسرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد زیرا موضوع جعلی قیچی و مقراض زنانه که با آن بدن علی اکبر .... کاملاً تحریفی است.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سر و کار تن تو با سر مقـراض افتاد            نه سری نه بدنی مانـده نه ابرو پسرم

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : سید محمد مهدی شفیعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قدم قدم سوی میدان همین که راه افتاد            تـمـام لـشكـر دشـمـن به اشـتـبـاه افـتاد

پدر به بدرقه آمد، جوان بر اسب نشست            پدر به بدرقـه آمد، جـوان به راه افتاد


پیـامـبـر به نبـرد آمده ست یا حـیدر؟!            دوبـاره ولـولـه‌ای در دل سـپـاه افـتـاد

كمین زدند هزار ابن ملجم آن اطراف            چـقدر كـیـنه كه شد تـازه تا كـلاه افتاد

پدر به ماه خود از دور چشم دوخته بود            صـدای هـلهـلـۀ شب رسیـد، مـاه افتاد

پـدر نـشست ولی نـالـه‌ای بلـنـد شـد و            به گوش خیمه و زینب رسید: آه! افتاد!

تو تكـیـه گـاه پـدر بـودی و كـنار تنت            پـدر خـمـیده می‌آید كه تكـیه گاه افـتاد!

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

«هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم»            هر گه نظر به روی تو کردم جوان شدم

طاووس خـیـمه پیش پـدر راه می‌روی؟            گفـتی اذان و مست من از این اذان شدم


آه ای عـصای پیـری من، می‌روی؟ برو            اما به روی نعـش تو من قـد کـمان شدم

تا اینکه خـوب از عـطشم با خـبر شوی            از شـوق با لـب تو دهـان بر دهـان شدم

با خود نگـفـته‌ای پدرت خـورد می‌شود؟            من مثـل قـطعـه‌های تنـت بی‌نـشـان شدم

آخـر چـرا جــواب پــدر را نـمـی‌دهـی؟            چیزی بگو عـلی، ولدی نصفه جان شدم

زینب میـان این هـمه دشمن دویـده است            بـابـا اسـیــر زخــم زبـان‌هـایـشـان شـدم

از بـهــر بُـردن تـو عــبــا کــم مـی‌آورم            من چـنـد بـار بـر بـدنـت امـتـحـان شـدم

شد سـرخـی لـبان تو در دشت مـنـتـشـر            من هم به طشت زر هدف خیزران شدم

شـکـر خـدا کـه نـیـزه من شـد بـلـنـد تـر            در راه شـام بـر سـر تو سـایـه بـان شدم

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : لیلا علیزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

با دلی خون،میگذارم روی پاهایم سرت را           تا بگیرم در بغل این لحظه‌های آخرت را

گرچه نیزه جوشنت را بُرده از جانت غنیمت           در عوض اما به من، پس داده جسم پرت پرت را


تا تو بودی من به فکر خیمه گاه خود نبودم           بعد تو دست که بسپارم علی جان خواهرت را

جان بابا از زمین برخیز، آخر من چگونه؟           در عبای خود بریزم پاره‌های پیکرت را

زخم پهلویت به یاد مادرم انداخت من را           آه مادر! می‌فرستم سوی تو پیغمبرت را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

شکـوه صبـر را وقـتی نـشـان داد            کـه اذن رفـتـنـت را بـی‌امــان داد

تو رفـتـی و هـمه فـهـمـیـده بـودند            کـه در راه خــدا بـایـد جــوان داد


**********************

عطش را تو بهانه کردی ای جان            که بـاشد دل بـریـدن از تـو آسـان

گــرفــتــی از پــدر اذن شـهــادت            تو با بوسه بر آن لب‌های عطشان

**********************

هــجــوم آورد دشـمـن بـی‌مـحـابـا            بـه سـوی جـسـم بـی‌جـان تو بـابـا

مـیــان کــوفــیـان تـنـهــا نـبــودی            دلــم شــد بــا تـن تــو اربــاً اربــا

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تو را به خیمه به این شانۀ خَـم آوردم            تو را به دستِ خودم حیف کم‌کم آوردم

برایِ خواهـرکانت کـمی لبـاسِ تو را            برایِ گیـسوی خود خاکِ عـالم آوردم


صدایِ گـریـۀ من تا مـزارِ لـیـلا رفت            بـرایِ مـادرِ تـو ایـنـهــمـه غــم آوردم

شکسته اینطرف و آنطرف کشیدم دست            هرآنچه از تو در این دشت دیدم آوردم

هرآنچه رنگِ تو را داشت ای انارِ حرم            هـر آنچه بـویِ تو مـی‌داد آنـهَـم آوردم

تو را من از بغـلم پاره پاره می‌چـیـنم            خـدایِ من پـسـرم را چه دَرهَـم آوردم

رسیـد عـمـه ز خـیمه به ناله و افغـان            به پیـش خـنـدۀ نامـحـرمان کـم آوردم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­ های معتبر تغییر داده شد؛ زیرا بر خلاف آنچه گفته می‌شود مطابق با استناد به کتب معتبر همچون: تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۶؛ الارشاد ج۲ص ۱۵۸؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ج۲ ص ۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام ۴۳۳؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۰ و .... سیدالشهدا عليه‌السلام خواهرش حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را از روی جسم غرقه بخون علی اکبر بلند کرد و دلداری داد، داستان ساختگی دلداری حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به سیدالشهدا برای اولین در قرن چهاردهم در کتاب معالی السبطین آنهم بدون هیچ سندی تحریف شده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رسیـد عـمـه و تا خـیـمـه‌ها مـرا آورد            که پیـش خـنـدۀ نامـحـرمان کـم آوردم

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

معـراج رفتی زخم شد بال و پر تو            پیـغـمـبرم غـوغـا شده دورو بـر تو

من از تو شرمنده تویی شرمنده از من            چـشم تـر من مـانـده و چـشم تر تو


از قاب قـوسین خـدا افـتادی انگـار            بـدجـور پـاشـیـده تــمـام پـیـکـر تـو

آتش گلستان روی ابراهیم من نیست            کـل بـیـابـان ریـخـتـه خـاکـسـتر تو

هم ارباً اربا هستی و هم جابه جایی            پـیـدا شده نـزدیک پـاهـایت سـر تو

سرنیزه‌ها با خون تو حـیدر نوشتند            خیلی قـلم رفـته فـرو در جوهـر تو

یک خطبه با خس خس بخوان شاید اثر کرد            حـالا که روی نیـزه‌ها شد منـبر تو

از اولـت دانـه بـه دانـه چـیــدم امـا            مانـدم که من کی میرسم به آخر تو

روی عبا دارم خودم را می برم من            برپا شده خـتم پـدر در مـحـضر تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­های معتبر حذف شد، همانگونه که مقاتل معتبر تصریح کرده اند قبل از رسیدن سیدالشهدا علی اکبر به شهادت رسیده بودند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تکبیر گفتی لخته خونها زحمتت شد            الله را گـفـتی چه شد پـس اکـبـر تو

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در سراپـای تو پـیدا می‌شود عـرفان من           می‌رسد تا عرش اعلا با تو یا سبحان من

از حـرایِ چـشم تو پیداست ایوانِ نجـف           مصطـفای خـیـمه‌هـایم، حـیدرِ میدان من


هرچه را می‌شد فقط با چنگ و دندان برده‌اند           گرگ های واقـعی، ای یوسف کنعان من

دستْ سمتت می‌برم بدجور می‌پاشی ز هم           حزبْ حزبت کرده‌اند اینجا چرا قرآن من؟

لخته خون‌ها بر دهانت خشک شد حرفی بزن           بوسه‌ای از تو طلب دارد لب عطشان من

اشهدم را خوانده‌ام پهلوی تو با این شکاف           من شدم حیران تو، زهرا شده حیران من

هم شهیدی، هم که مفقود الاثر، یک در میان           این عبا سنگین شده بر شانۀ لـرزان من

یک اذان مهمان بکن اینجا مرا بعداً برو           تا نخـنـدد لشکـری بـر آهِ سرگـردان من

عـمـه‌ات از خـیـمه آمد آبـرویم را بـخـر           خیز نامـوسِ مـرا از بین نـامحـرم بـبـر

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه مقاتل معتبر تصریح کرده اند قبل از رسیدن سیدالشهدا علی اکبر به شهادت رسیده بودند بیت زیر خذف شد، ضمناً بکار بردن جملاتی همچون مصرع دوم بیت زیر حتی در قالب زبانحال هم در شأن اهل بیت نبوده و صحیح نیست.

پا نکشْ پا میکشی من دست و پا گم می‌کنم           دست بردار ای علی با رفتنت از جان من

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

عـمـه‌ات از خـیـمه آمد آبـرویم را بـخـر           وایْ نامـوسِ مـرا از بین نـامحـرم بـبـر

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

می‌روى پشت سرت راه می‌افتم پسرم            گـاه مـی‌آيـم و نـاگـاه مـی‌افـتـم پـسـرم

می‌روى دلهـره دارم كه زمينت بزنند            سنگ دارند مـبـادا به جـبـيـنت بـزنـند


هـمۀ عـمـر برايـم چـو پـيـمـبـر بودى            رفتى و ديدم از اينجا كه چو حيدر بودى

رفتى و ديدمت آنگونه كه می‌جنگيدى            زخم خوردى ولى انگار كه می‌خنديدى

زخم خوردى به روى بال عقاب افتادى            وسـط لـشكر دشمن ز ركـاب افـتـادى

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آمـدم من ز حـرم لحـظۀ پـرپـر زدنت            شاخه‌ای نیست که نشکسته میان چمنت

گردنت را بکـشم تا نفـسی تـازه کـنی            صبر کن پاک کنم لختۀ خون از دهنت


ارباً اربا شده‌ای پیـش نگـاهـم چه کنم            گـل لـیـلا شده درهـم زره تو به تـنـت

جگرم پاره شده یک کلمه حرف بزن            دلـم آرام بـگـیـرد شـنـوم گـر سخـنـت

بین علمدار و علم را که علم بر دوش است            کـمـکـم کرد کـنـم بین عـبـایـم کـفـنـت

حُرمت معجر زینب کمرم راست نمود            مُـرده بـودم به خـدا ورنه کـنار بـدنت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت­های معتبر حذف شد، همانگونه که مقاتل معتبر تصریح کرده اند قبل از رسیدن سیدالشهدا علی اکبر به شهادت رسیده بودند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

کمرم خم شده بالای سرت با این حال            فـزعت قـاتـل جـانـم چه کـنم با بـدنت

زبانحال حضرت سیدالشهدا در شهادت علی اکبر علیهم السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

زخـم‌هـای جـگرم بیـشتر از پیکـر تو            این بـلا بر سـر من آمده یا بر سـرِ تو

نا امیـد آمدم و هِـیْ به خـودم می‌گویم            نخوری غصه که این نیست علی اکبر تو


روی یک تکه حصیر است هزار و یک علی            مانده انگار روی خاک دوسه تّا پر تو

وسط دشت زمین می‌خورم و می‌خندند            به زمین خـوردن بابای تو بالا سر تو

تو بنـا بود عـصـای پـیـری من بـاشی            پـیـر کـرده پـدرت را روضۀ آخـر ت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد زیرا همانگونه که بسیاری از علما در کتب جلاءالعیون ۵۷۴؛ منتخب التّواریخ ۲۲۱؛ مقتل تحقیقی ۲۳۹؛ نفس المهموم ۲۷۵؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۵۵۸ و دیگر کتب معتبر نوشته ­اند مادر حضرت علی اکبر در کربلا نبوده و قبل از واقعۀ کربلا فوت کرده است. ضمناً بر اساس روایات معتبر امام حضرت زینب را آرام کردند و به خیمه باز گرداندند نه بالعکس، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

عـمّـه آمد که پـدر دق نکـند از غصه            خـبرت که برسد کـشتـه شده مـادر تو

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد زیرا موضوع جعلی قیچی و مقراص زنانه که با آن بدن علی اکبر .... کاملاً تحریفی است

جای قیچی روی اعضای تن تو مانده            ندبه خـوان پای بدن عمۀ غم پرور تو

مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تـا به مـیـدان نـعـرۀ الله اکـبـر می‌کـشیـد           بر سرش خیل ملایک بی‌عدد پر می‌کشید

لرزه بر پیر و جوانان حرامی می‌نشست           تا که فریاد رجز با سبک حیدر می‌کشید


ایـنطرف جانم علی می‌گـفت شاه کـربلا           آنطرف با هر یکی جام بلا سر می‌کشید

می‌کشید او هر بلا را بهر باب خویش؟ نه           هرچه میدید آن جوان بر امر رهبر می‌کشید

تا که شد نقش زمین آن شیر مرد حیدری           هر خسی بر پیکرش نقشی به خنجر می‌کشید

دشمنـش هم می‌کشید از او چنان نقـاشها           لیک هر سو بر زمین عضوی ز پیکر می‌کشید

هرچه جاری گشت خون از او به خاک کربلا           نقشی از پیغمبر و زهرا و حیدر می‌کشید

هریکی از عضو او میگفت بابا العطش           اسـتخـوان سیـنـه دادِ آه مـادر می‌کـشـیـد

: امتیاز

سبک های سقائی شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

شاعر : صابر، فرخ، مسکین، مجرد، رنگچان، زارعی نوع شعر : ذکر سقائی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک ۱                                   

عـــلــیِّ اکــــبـــرِ مــــن            تــو مــاهِ انــورِ مـن (۲)

گل احمر، شدی پرپر، به من بنگر، دراین صحرایِ پر غـم


زنـد آذر، به دل آخـر، غـمـت دیـگـر، بـه انـدوهِ دمـادم (۲)

************** بند دوّم **************

عــــزیـــزِ جــانِ بـــابــا            شـدی تـو اربـا ًاربـا (۲)

پس از تو چون، کنم اکنون؟ در این هامون، به آه و رنج و ماتم

زِ جور دون، شدم محزون، به غم مقرون، که من داغ تو دیدم (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

*****************************************

پخش سبک ۳                                (به سبک: دل تو را من اگر شکستم)

سـتــارۀ روشـنــم عـلـی جــان            شـکـوفـۀ گـلـشـنـم عـلـی جـان

غمین ز داغت، منم علی جان            در این بیابان، ز جور عدوان

************* بند دوّم *************

به خاک و خون با جمال گلگون            بـرابـر من، چـو دُرّ مـکـنـون

فـتـاده ­ای چـون به لُجّـۀ خـون            ز کـیـنـۀ دشـمـنـم عـلـی جـان

**شعر از: محمد مسکین**

*****************************************

پخش سبک ۴                        (به سبک: کنار علقمه محشر به پا شد)

شـتـابـان آمدم من سوی مـیـدان            که شاید زنده ات بینم علی جان

بـبـیـنـم بـار دیگـر چـشم بـازت            تکـلــم کـردنت، ای مـاه تـابـان

بـگــو یـکـبـار دیـگــر            قـسـم بر جـان حـیـدر

مــرا بــابـا صــدا کـن            تـو ای شـبــه پـیـمـبـر

تو رحمی کن به حالـم، یـاس پرپر

*********** بند دوّم ***********

زجا خیز و ببـین قـلـبم شکـسته            دلـم از داغ تو در خـون نـشسته

توان رفـته ز پـاهـایم عـلی جان            نگر چون رشته صبرم گـسسته

بـــه روی زانـــوانـــم            و بــا حـــدّ تـــوانــــم

رســانــدم بـا مـشـقـت            کــنـارت ای جــوانــم

تن بـی جـانـم ای روح و روانـم

*********** بند سوّم ***********

چـگـونــه اربـاً اربـایـت بـبـیـنـم            چسان گل بوسه از رویت بچینم

نـمـانـده جـای سـالـم در رخ تـو            شکـستـی قـامـتـم، ای نـازنـیـنـم

ببـین عـمـه عـلی جان            دوان آمـد بـه مـیـدان

دعــا کـن تـا زداغـت            مـبــادا او دهــد جـان

خودت خیز و ز میدانـش بگردان

*********** بند چهارم***********

عـلیّ اکبـر ای شـبـه پــیـمـبـــر!            توئی گشتی چنین خونین و پرپر؟

بگـو بابـا چه کـردنـد با تن تـو؟            چنین غرق به خونی، پور کوثر؟

امـیــدم، ای عــزیــزم            چـسان اشـکـی نریـزم

مــدد از کـه بگـیــرم؟            که از جــایـم بـخـیـزم

بود داغت عـلی جـان رستـخـیـزم

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۵                                    ( به سبک: قـاسـم ای، گـلِ زهـرا)

اکــبــرم، گــل لــیـلا، شـبــیــه طـاهـا (۲)

که در این هامون، تو به خاک خون، ز جفای دون، شدی ارباً اربا (۲)

*********** بند دوّم ***********

بـنگـرم، چـسان بـابـا، مـیـان خـون‌هـا (۲)

چو شدی پرپر، پسرم اکبر، خاک غم بر سر، بی تو بر این دنیا (۲)

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۶                                   (به سبک: حر عبدم، جانثار تو)

اکـبرم ای، شبه مصطفی (۲)              ای پـیـمــبـر، دشـت کــربـلا

از جـفـای اشـقـیا ** گـشـته ای چـنـین چـرا ** ارباً اربا، ارباً اربا (۲)

************* بند دوّم *************

چون برم من، سمت خـیمه ها              پـاره پــاره، پــیــکـر تـو را

جا نشد به یک عـبا ** کرده دشـمنت تو را ** ارباً اربا، ارباً اربا (۲)

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۷                            (به سبک: با وفا عـلمدار لـشکرم)

اکبرِ من ای، شـبهِ مـصـطـفی            نـوگـلِ  گـلـسـتـانِ مــرتـضـی

تـو آیـا عــلـی اکــبـرِ مــنــی؟            که غلطان به خون در برِ منی

************* بند دوّم *************

شـد خـزان ، بـهـارِ جـوانـیـت            حیـف از این رخِ، ارغـوانیت

هــمــانـا گُــلِ احــمــر مــنــی            که غلطان به خون در برِ منی

**شعر از: صابرهمدانی**

*****************************************

پخش سبک ۹                         (به سبک: عباسم ای تو آب آور من)

اکبرم ای شمعِ محفلِ من، نور دل من (۲)           زد غمت آتش بر حاصل من، ای نوگل من

لالــۀ پــرپـــر، مـی‌زنــد آذر، مــرگ تـو بــر جــگــرم

ای عـلی اکـبر، خـم گـشتـه دیگـر، از داغ تو کـمرم (۲)

*************** بند دوّم ***************

رفتی از دستم ای راحتِ جان، ای تازه جوان (۲)           بابا تنها ماند ای روح و روان، بی‌تاب و توان

مـی‌گـویـد خواهر، بـا دیـدۀ تـر، نــورِ چــشـمـم پــسـرم

ای عـلی اکـبر، خـم گـشتـه دیگـر، از داغ تو کـمرم (۲)

** شعر از: مجرد همدانی **

*****************************************

پخش سبک ۱۱                                (به سبک: ای ابالـفـضل، ای برادر)

اکــبـر مـن، ای جـوانـم (۲)            از غــم تــو، قـــد کــمــانــم

از چه چنین غرق بخون در همه میدان            پیکـر تو گشته چو صد پاره علی جان

*********** بند دوّم ***********

ای تـوانـم، نـی تــوانـم (۲)            جــسـم تـو خـیــمـه رسـانـم

پس طلـبـم یاری عـلی جان ز جـوانان            تـا بـبـرم سـوی حـرم پـارۀ قـرآن (۲)

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۱۲                        ( به سبک: یا ابوفاضل، ساقیِ طفلان)

ای عــلـی اکـبـر، ای گــل لـیـلا(۲)            چـون روی مـیدان زین غم عـظمی

شـده از افـغــان خـیــمـه‌هـا غـوغـا            بــا فــراق تــو چـه کــنــد بــابـا(۲)

*********** بند دوّم ***********

چـون عــلـی فــرق تـو شـده دو تــا            در تـمـام دشت مـانـده است بـر جـا

آیــــه‌ای از ســـــورۀ تـــو جـــانـــا            چـه کــنم اکـبر، شـد اربـاً اربـا (۲)

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۱۳                              (به سبک: ای غـنچۀ احمر، آخر)

« ای شـبـه پــیــغــمـبـر، اکــبــر            هستی چنان حـیدر، محـشر» (۲)

آهـسـته تـر تا که این پـدر، یـک بـار دگـر

بـیـنـد تـو را اکــبـر، در ایـن دم آخــر (۲)

*********** بند دوّم ***********

« یک دم بـیـا خـواهـر، بـنـگـر            بـر هـسـتی ام آذر، یـکـسر»(۲)

اینسان که صد پاره‌ای پسر، چون کشم به بر

جــسـم تـو را اکــبـر، ای زادۀ کــوثـر (۲)

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۱۶                         (به سبک: شهِ دیـن به هـمرهِ یاوران)

شــده‌ام بـه داغ تـو مـبـتـلا (۲)            غــم تــو فــکــنـده زِ پــا مــرا

بـکــشــد عــدوی تــو را خــدا            که چسان به خیمه تو را برم(۲)

********** بند دوّم *********

رخ مـاه تو شده لالـه‌گـون (۲)            بــگــشـای دیــدۀ پــر زِ خــون

زِ دلــم نــمــا غــم دل بـــرون            عـلـی اکـبـرم علی اکـبـرم (۲)

**شعر از: مرحوم فرخ**

*****************************************

پخش سبک ۱۸                     (به سبک: قاسممُ من یادگار مجتبایم)

اکــبــرم (۲)

رفــتـی تـو ای آرامِ جــانـم            بردی زِ تَن تاب و توانم (۲)

آه، بعد از تو ای سروِ روانم            دیگر زِ غـم زنده نمانم (۲)

جانِ پـدر، « عـلـیِّ اکـبـرم عـلی جان » (۲)

********** بند دوّم *********

اکــبــرم (۲)

بهـارِ عـمـرِ تـو خـزان شـد            قـدم زِ داغِ تو کمان شد (۲)

آه، جسمِ تو ای رعنا جوانم            چگـونه تا خیمه رسانم (۲)

جانِ پـدر، « عـلـیِّ اکـبـرم عـلی جان » (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

*****************************************

پخش سبک۲۰                              

ای شـِبـهِ رویِ طاها (۲)            ای گــلــعــذارِ زهــــــرا

از تیــغِ کــیــنِ اعدا (۲)            گـشــتـی تـو اِربــاً اِربــا

«چون گـل، شدی پـرپر            جـانـم، عـلـی اکبر(۲)»

********** بند دوّم *********

ای یــادگــارِ لــیــلا (۲)            رفــتــی زِ دسـتِ بـــابــا

به خـیـمـه‌ها رسـانم (۲)            چـگـونــه پیــکــرت را؟

«خـیـز و به من بـنـگـر            جـانـم، عـلـی اکبر(۲)»

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۲۱                        ( به سبک یا عمی العباس )

اکـبر به مـیدان می رود، با اذن بابا(۲)            در خـیـمه‌ها غوغا به پا، گـشته واویلا

شــبــه پــیــمــبــر را            ثـــانــی حـــیـــدر را

دشـمـن دیـن از جـفـا            بی سـر کـند بی حیا(۲)

*********** بند دوّم ***********

برخیز و بین از داغ تو رفـته توانم (۲)            بعد از از تو ای سرو رشیدم در خزانم

شـرمــنـده شـد بــابــا            لب تـشـنه در صحرا

شـدی تـو اربـاً اربــا            در راه دیــن خــــــدا

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۲۳                         ( به بک: دو جانـباز نازنـین)

ای اکـبـر مه جـبـیـن، بـی­قـریـن، تـو شبه پـیـغــمـبری (۲)

از چه در این سرزمـین؟ نازنـین، هـمچو لالـه پرپری (۲)

********** بند دوّم *********

بـنـگـر بـابـایت حـزین، دل غـمیـن، یـادگـار حـیـدری (۲)

گـشـتی تو نـقـش زمـین، ایـنچـنـین، آیـا عـلـی اکـبری (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

*****************************************

پخش سبک ۲۹                                   ( به سبک: دو عزیزنازنـین)

شـد عـلـی اکـبـرم (۲)            غـرق خــون بـرابـرم

جــسـم پــاره پـاره‌اش            من چگونه بنگـرم (۲)

«داغـت ای علی نگر            قـاتـلـم شـود دگر»(۲)

********** بند دوّم *********

ای عـزیـز داورم (۲)            ای چـنــان پـیــمـبـرم

خـیز و بین به قـتـلگه            آمده چو خـواهـرم (۲)

«داغـت ای علی نگر            قـاتـلـم شـود دگر»(۲)

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۳۰                                     ( به سبک دگر ندارد توان و طاقت)

ای شـبه طاها، نما مـدارا، به قـلب بابا، یـوسـف لـیلا

برو به میدان، ولی علی جان، کمی قدم زن، به نزد بابا

شوی به صحرا، ز جور اعـدا، علی اکـبر، ارباً اربا

********** بند دوّم *********

تنت هویدا، شده به هر جا، درون صحرا، علی واویلا

به کام عطشان، شدی تو قربان، در این بیابان، جوان رعنا

شوی به صحرا، ز جور اعـدا، علی اکـبر، ارباً اربا

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک۳۱                              ( به سبک : از خسرو دین یا رب )

ای اشـبـه پـیـغــمـبـر (۲)            صــد پــاره بــدن اکــبــر

از کــیــنــه ایـن لـشـکــر            گـشـتـی تو چـنین پــرپـر

خــم شـد کـمـر بـابـا (۲)

********** بند دوّم **********

در کـرب و بلا یکسر(۲)            پُر خـون شده زین پیکـر

بـر روی تـنـت بــنــگــر            گــردیـده پــدر مـضـطـر

زین داغ و غم عظمی(۲)

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۳۷                                     ( به سبک: بـه کربـلا شـد امشب)

تــوئــی امــیــد بــابــا

عـلیّ  اکـبـر، عـزیـز حـیـدر، شـدی تو پـرپـر، ز قـوم کـافـر

شـدی تـو اربــاً اربــا

ز داغـت آخـر، شده سـراسـر، دلــم پُــر آذر،  شـبـه پـیـمـبـر

********** بند دوّم *********

ســلــیـــل آل عـــبـــا

عـزیز داور، شدی تو آخـر، به رزم لشکـر، پـیـکـر بـی‌سـر

سـرو قـدِ چون طـوبـا

نـمـوده دیگـر، به خـون شنـاور، دشـمـن ابـتـر، تـو را دلاور

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۳۸                             ( به سبک: ابوفـاضل ای میرِ لـشکر)

برو خواهر زار و محزون (۲)            از ایـن قـتـلـگه چون تو بـیرون

کـه از جــور ایـن دشـمــن دون            عـلی خـفـته در خون به هـامون

********** بند دوّم *********

مگـر یـوسـف کـربـلا چون (۲)            شـود مـرغ بـسـمـل بـه هـامـون

شـدم از غـمـش زار و دلـخـون            کـه خـونـش فـشـانـم بـه گـردون

**شعر از: محمد رنگچیان**

*****************************************

پخش سبک۴۰                                (به سبک: روم دگـر ز کوی تو)

به روی خاک کـربـلا             ز جـور قــوم اشـقــیـا

تو ای شبـیه مصطـفی             ز کـین شدی علی فـدا

به خون نشسته در برم             چـنـیـن عــلـیِّ اکـبـرم

********** بند دوّم *********

ز لحـظه‌ای که تو مرا             ز قـتـلـگـه زدی صـدا

دویــده‌ام ز خـیـمـه‌هـا             که در بغل کشم تو را

ولـی تـو در بــرابــرم             به خون نشسته‌ای گـلم

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۴۱                      ( به سبک: جسم شه دین روی خاک گرم میدان)

یا رب شده وقت وداع و رزم اکـبر            شد بـدرقـه از خـیـمه‌ها با دیـده تـر

شــاه شـهـــیــدان            بـا کـام عـطـشـان

دارد دعـا بر لب که این شبه پیـمبر            ذبـح مـنـای دیـن بُـوَد از بهـر داور

********** بند دوّم **********

تـقـدیـم راه حـق کـنـم پـیـغـمبـرم را            مکـثی که تا دوزم نـگــاه آخـرم را

بـر قـدّت ای جان            ای روح قــــرآن

شـایـد فــرو بـنـشـانـم آخـر آذرم را            آتش زند داغت علی جان پیکرم را

********** بند سوّم **********

غـوغـا شـده واویـلـتـا دورو بـر تـو            زخم فراوان خورده بر بال و پر تو

از ظـلـم عــدوان            در ایـن بــیـابــان

شد ارباً اربا تا که جـسم اطـهـر تـو            چـشم ترم حـیران بُوَد زین پیکر تو

********** بند چهار **********

برخیز و بین یک دم تو حال مضطرم را            در بین نامحرم کشاندی خواهرم را

آه ای جـــوانـــان            آئــیــد شــتــابــان

خـیـمـه‌ رسانـید پـاره‌های اکـبرم را            چـیـدم مـنـظـم آیـه‌هـای کــوثـرم را

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۴۴                                ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم)

چو میدان می‌روی اکبر(۲)            بــــرای دفــــعـــۀ آخــــر

ز پـیـش چـشـم من بگـذر            بـبـیـنـم قـدِّ رعـنـایـت (۲)

********** بند دوّم *********

علی ای شبهِ پیغـمـبر (۲)            مــزن بــر جــانِ مـن آذر

تو بگـشا چشم خود دیگر            نگه کن اشک بابایت (۲)

**شعر از: ناصر زارعی**

*****************************************

پخش سبک ۴۸                    (به سبک: به محضرت رسیده عبد پُر از اشتباهی)

زِ خیمه می‌رود به میدان شبیهِ پیمبر(۲)           گـلِ ریاضِ فـاطمه سـروِ بوستان حـیدر

دعای اهل خیمه‌ها شد در آن لحظه یکسر           خدا کند به خیمه رجعت کند بارِ دیگر(۲)

********** بند دوّم *********

خدا کند که اکـبر از جنگِ کـین فاتح آید           مگر که وصلِ اکبرم عقده از دل گشاید

دعـا کـنم که دست حق یـاری تو نـمایـد           خدا کند به خیمه رجعت کند بارِ دیگر(۲)

**شعر از: صابر همدانی**

*****************************************

پخش سبک ۴۹                         (به سبک: رخصتی از راهِ وفا ای عمو جان فدایت)

کوکب وقت سحرم اکبر ای اکبر من (۲)            رفتی و خون شد جگرم اکبر ای اکبر من

بی‌تو چه آمد به سرم اکبر ای اکبر من             از چه خزانی گل من در بهار جوانی (۲)

********** بند دوّم *********

داغ تو آتش زده بر هستی‌ام نازنینم(۲)            از غم جانسوز تو بنگر چسان دل غمینم

با دل خونین به سر جسم تو می‌نشیـنم             از چه خزانی گل من در بهار جوانی (۲)

**شعر از: صابر همدانی**

********** بند سوّم *********

ای مهِ تابندۀ افلاکِ ایمان علی جان (۲)            آیـنۀ قـامتِ خـتمِ رسـولان، عـلی جـان

کُشته شدی در ره یاری قرآن علی جان            بی‌تو انیسِ محـنم، اکبرم اکبرِ من (۲)

********** بند چهارم *********

از ستم دشمن دون گشته‌ای ارباً اربا (۲)            بر سر جسمت شده یکـباره خم قـدّ بابا

عمه‌ات از داغ تو اینسان شده ناشکـیبا            لالۀ خونین کـفـنم، اکبرم اکبرِ من (۲)

**شعر از: مجرد همدانی**

: امتیاز
نقد و بررسی

توضیح مهم: بر اساس روال معمول سایت به دلایل: ۱ــ تطابق بیشتر اشعار با روایات معتبر ۲ ــ رعایت بیشتر اصول و فنون شعر همچون رعایت قافیه و ... ۳ ــ رفع ایرادات یا ابهامات معنایی و محتوایی؛ در اشعار بالا نیز تغییراتی داده شده و اصلاحاتی صورت گرفته است اما با توجه به توافق با شعرای محترم و دست اندرکاران اشعار سقائی؛ در این مورد خاص « اشعار سقائی» از  ذکر ریز تغییرات و اصلاحات صورت گرفته خوداری شد.« لازم به ذکر است که سبک سقائی مربوط به هیأت های عزاداری همدان است که در سال ۱۳۹۰ به عنوان اثر معنوی استان همدان ثبت ملی شد»

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر

شاعر : سید محمدحسین حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دلـم تنگ پیمبر بود، پیـغـمـبر شدی اکبر           هوای رزم مولا داشتم حـیدر شدی اکبر

تو را با خون دل اینسان بزرگت کرده‌ام بابا           قدم خم شد شکستم تا کمی اکبر شدی اکبر


تو را در اوج خوبیهای دنیا دیدم و حالا           تصور می‌کنم حتی از آن بهتر شدی اکبر

به وقت صلح لبریز از کرامت چون حسن بودی           زمان جنگ چون عباس جنگاور شدی اکبر

قیامت قامتت، خشمت جهنم، خنده‌ات جنت           چقدر این روزها در باورم محشر شدی اکبر

گلی بودی که بر بال عقابی پَر زدی رفتی           ولی با حملۀ سر نیزه‌ها پرپر شدی اکبر

علی اکبر به میدان نبرد خویش می‌رفتی           نگاهت می‌کنم ده‌ها علی اصغر شدی اکبر

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

ای مـصـحـف پـاره پـارۀ مـن            خـورشـیـد و مه و ستـارۀ من
داغـت بـه جـگـر شـرارۀ مـن            ثـــارالــلـه و ابـن ثـــارۀ مــن


آیــات جـدا جـدا ز شـمـشـیــر
یکسر شده نقطه نقطه از تیـر
رخـسـاره به خـاک هـشتۀ من            آیــات بـه خـون نــوشـتـۀ مـن
تـسـبـیـح بــریـده رشـتــۀ مـن            چـشـمی بـگـشـا فـرشـتـۀ مـن
کی کُشت تو را؟ بگو چرا کشت؟
هم کُشت تو را و هم مرا کشت
ای ماه به خـون شده خـضابـم            ای کــرده غـــروب آفــتــابــم
ای الـعــطـش تــو کــرده آبــم            بـگـشـای لـب و بـده جــوابــم
بـا دیــدۀ بــسـتــه کـن اشــاره
یـک یـا ابــتــا بـگــو دوبــاره
تو هـست منی، مـرو ز دستـم            لب بـاز کـن و بگـو که هـستم
بـالای ســرت ز پــا نـشـسـتـم            یک بـاره خـمیـدم و شـکـستـم
در مــوسـم دسـتـگـیــری مـن
بـشکـست عـصای پـیـری من
فـرق تـو، کـتـاب مـحـکـم تـو            چـشـم تـو، حـدیـث زمـزم تـو
تـقــدیــم خــدای مــن، دم تــو            هـر زخـم دوبــاره مـرهـم تـو
یک کـشته و سی هـزار قـاتـل
ای وای به من، بـسوز ای دل
نـازک بـدنـت ز تـیــر دشـمـن            گردیده چو حـلـقه های جوشن
زخـم تو دهـن گـشـوده بـر تن            لـبـخـنـد زنــد بـه گــریــۀ مـن
گــردیــده تـن تــو اربــاً اربــا
مـثـل دل چــاک چــاک بــابــا
زخـم تـو چـو لالـه های چـیـده            اعـضات چـو حـنـجـر بـریـده
تو مـثـل مه به خـون کـشـیـده            مـن مـثـل هـلال نـو خـمــیــده
وقـتی که صـدات را شـنـیــدم
یک لـحـظـه هـزار داغ دیــدم
بر زخـم تو خـون دل فـشـاندم            فـریــاد بـه آسـمـان رســانــدم
بـالای سر تو روضه خـوانـدم            تو رفـتـی و من غریب مـانـدم
آیــیــنــۀ من چــرا شـکـسـتـی
همچون دل من به خون نشستی
بـی تـو نـفـس اسـت آه ســردم            چون شـمع، میـان جـمع فـردم
بـهـر تـو بـلـنـد گــریـه کــردم            خوب است به خیمه بر نگردم
بـنـشـیـنـم و در بـرت بـگـیرم
تا بـر سـر کـشـتـه ات بـمـیـرم
زخـم تو عنایت هـو الـهـوست            داغ تو گلی است هدیه بر دوست
جان تو نـثـار حضرت اوست            بردوست رضای دوست نیکوست
"میثم" هـدفش رضایت ماست
دلــبــاخــتــۀ ولایــت مــاسـت

: امتیاز